نماند عطر کلام تو در انحصار زمان محبوس
شاعر: پروانه نجاتی
۲۵ خرداد ۱۳۹۱ |
۱۶۸۹ |
۲
نه، مرگ حادثه بود، اما، برای من، نه که اقیانوس
که مرگ منزل تقدیر است برای خواندن یک ققنوس
کنار بستر تو تا صبح، ستاره ها همه چرخیدند
و چرخ...چرخ...زمین چرخید شمارش رقمی معکوس
و صبح بوی قیامت داشت وَ طعم تلخ هراسیدن
و بوی مضمحل تردید و طعم سوخته ی افسوس
به انتشار نفس هایت نسیم ها همه کوشیدند
نماند عطر کلام تو در انحصار زمان محبوس
و قرن، قرن تو شد ای مرد! و عالم از نَفست پر شد
و داشت نام تو را تمثیل وَ کرد چشم تو را فانوس!