حرّ است چشمه ای که فرومانده در سراب
شاعر: پروانه نجاتی
۲۵ خرداد ۱۳۹۱ |
۲۰۶۷ |
۰
تردید، در تلاطم اندیشه، انتخاب
آشفتگی، هراس، دلی غرق اضطراب
اما چگونه؟ می شود آیا؟ چرا،نه،کی؟
صدها سوال تب زده در حسرت جواب
جنگ است و نابرابری و فتنه ی عطش
یعنی سپاهیان سراب اند گرد آب
یک سو فتاده مست در آغوش شب هوس
یک سو تمام روشنی و صبح و آفتاب
در چشم این سوار، معمای مبهمی است
تردید و شوق، وحشتِ تصمیم و انتخاب
دیگر دم از غرور امیری نمی زند
در شب-سکوتِ خیمه نهان کرده التهاب
فردا به کوی عشق پناهنده می شود
می سوزد از حرارت این انتخاب ناب!
او تشنه ی حقیقت پنهان نیزه هاست
حرّ است چشمه ای که فرومانده در سراب