دلم را برق «لاسیف»ش دوتا کرد
شاعر: قاسم صرافان
۳۱ خرداد ۱۳۹۱ |
۱۹۶۵ |
۱
رسید و «لا اله»ام، «لا فتی» کرد
دلم را برق «لاسیف»ش دوتا کرد
رکوعش آنقدر شورآفرین بود
که مثل عشق در عالم صدا کرد
رکوعش مست کرده دلبرش را
نمی خواهد که بردارد سرش را
عجب جایی است مُلک دل که آنجا
سلیمان می دهد انگشترش را
مگر اینها درِ خیبر ندیدند
رکوع و برق انگشتر ندیدند
همین دستی که مظلومانه بستند
مگر در دست پیغمبر ندیدند
«درِ میخانه را گیرم که بستند»
و پهلوی کلیدش را شکستند
فراری ها چه فکری کرده بودند
که جای فاتح خیبر نشستند
کشیشان «اَلاَمان» پیغامشان شد*
نگاهت لرزه بر اندامشان شد
چنان از هیبتت ترسیده بودند
که از آن روز «ترسا» نامشان شد
*مربوط به روز مباهله