زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه ...

شاعر: محمدمهدی سیار

۱۵ مرداد ۱۳۹۱ | ۷۲۹۲ | ۳
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روايت کرده‌اند ارديبهشتي مي‌رسد از راه

بهاري م‍ي‌رسد از راه و مي‌گويند مي‌رويد
گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه

بگو چله‌نشينان زمستان را که برخيزند
به استقبال مي‌آييمت اي عيد از همين دي‌ ماه

 به استقبال مي‌آييمت آري دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از ياران ناهمراه

به استهلال مي‌آييمت اي عيد از محرم‌ها
به روي بام‌ها هر شام با آيينه و با آه...

سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان
گلويي تر کنيد اي تيغ‌هاي تشنه، بسم الله!

محمدمهدی سیار

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.41 با 32 رای


نظرات

زینب نوری
۰۲ بهمن ۱۳۹۱ ۰۲:۵۳ ب.ظ
چه جذاب کلاً صحبت های آقا و لطفشون به شعرا خیلی شیرینه

نويد
۱۴ شهریور ۱۳۹۱ ۱۲:۵۴ ب.ظ
شعر كه كلا فوق العاده ست ولي خواستم تشكر كنم از پيام بي نظير خانم موحد

زهرا بشری موحد
۱۹ مرداد ۱۳۹۱ ۰۷:۳۲ ق.ظ
آقا به جناب سیار گفتن بیت اول رو تکرار کنه. تکرار که شد آقا فرمودن :" سندش معتبره"
می خواستم بگم آخرین راوی رو عشق است ...