زن ها
کارمندهای اداره ی خانه اند
با حقوقی که آرامش مردانشان است
و رشوه
که می تواند
بوسه
دوستت دارم
یا دستکشی باشد در کشوی میز ..
گاهی بارانی را
از هوای ابری اتاق برمی دارند
به پیاده رو
باجه ی بانک
و کنار درخت ها می روند
زن ها با بارانی که از گونه ی شان
منقرض نمی شود ..
پرنده های ساعت را بیدار می کنند
شب را پشت در می گذارند
و خانه به کارمندهایی نگاه می کند
که زیبایی آن ها را
قورت داده است..
چکه
چکه
باران
می آید از شیر آب
باران می آید
از سقف
و تارهای عنکبوت
از دست های گرم می ترسند
از گونه هایی
که دوستت دارم بر آنها نشسته است..
زن ها
سیل را
در جیب پالتوهایشان
بیرون می برند
و با کلاهی تابستانی
می ایستند
میان باران ..