تمام نقشه ی جغرافیاست خط و نشان
که می شود همه ی پایتخت ها تهران
حکومت تو و تأسیس کشوری واحد
و مرز می رود از بین در تمام جهان
سرود ملی دنیا نوشته خواهد شد
به دست من؛ یکی از شاعران کشورتان
تویی، تو، حاکم وقت سیاسیِ دنیا
تویی، فقط و فقط صاحب زمان، این سان
و فصل تاجگذاری غنچه های انار
بهار، قبله ی عالم می آید آن دوران
پرنده ها همه را بار عام خواهی داد
که رفته است قفس پشت میله ی زندان
درخت ها به ردیف ایستاده اند همه
به تو سلام نظامی دهند با هیجان
و کوه ها، درجه دارهای ارتش تو
پر از ستاره برف است شانه ی ایشان
و سرشماری سربازهات پیوسته
به ابرهای جهان، پادگانی از باران
و ساعت شنی انتظار، صحرا؛ من
شده است ثانیه ها دانه ریگ های روان
تو رودخانه ای و سد شده، زمان سر راه
خبر بگیر از این تشنه، باش در جریان