سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
شاعر: سعید تاج محمدی
۱۱ اسفند ۱۳۹۵ |
۱۴۲۳ |
۰
در ایام فاطمیه خبری آمد از پایان یافتن صبر مادر #شهید_جواهری و دیدارش با پیکر مطهر شهید که به تازگی تفحص شده و پس از 33 سال به دامن مادرش برگشته. غزلی را در این حال و هوا تقدیم می کنم:
کی صبر چشمان صبورت سر می آید؟
کی از پس لبخندت این غم بر می آید؟
با هر صدای کوبه ی در بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در می آید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانه ام آخر می آید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت
«دارد زمان انتظارت سر می آید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشق ها تنها به یک مادر میاید
*
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر می آید
عصر است؛ در بخش شناسایی جوانی
با برگه ای و چشم هایی تر می آید
*
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر، از قنداقه کوچک تر می آید
آه از صدای روضه خوان ظهر تشییع:
«اکبر به میدان می رود اصغر می آید...»
*
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر میاید...