زهراست مادر من و من بی قرار او

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

۲۷ اسفند ۱۳۹۵ | ۶۲۷۹ | ۶
عاشق شده ست دانه به دانه هزار بار
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار

فریاد بی صداست ترک های پیکرش
از بس که خورده خون دل از دست روزگار

پاشیده رنگ سرخ به پیراهن خزان
بسته حنا به پینه ی دستان شاخسار

در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را می آورد آتشفشان به بار

با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار

آن میوه ای که ساخته تسبیحی از خودش
شکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار

آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار

آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار

نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار

آن نام را می آورم اما نه بی وضو
دل را به آب می زنم اما نه بی گدار

جبر آن زمان که پشت در خانه اش نشست
برخاست ان قیامت عظمی به اختیار

رفت ان چنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار

شد عرصه گاه، تنگ ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به احد ماند استوار

برگشت زخم خورده ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار

در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام فاطمه را می زنند جار

من از کدام یک بنویسم که بوده اند
حجاج ها به ورطه ی تاریخ بی شمار

آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه های احمری از خون این تبار

از کربلا یه واقعه ی فخ رسیده ایم
از عمق ناگوارترین ها به ناگوار

محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبه های دار

بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می کند حسنک را به سنگسار

در لمعه الدمشقیه جاری ست تا هنوز
خون شهید اول و ثانی چون آبشار

اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علی ست روی لب شیعه آشکار

بیت از هلالی جغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:

جان خواهم از خدا نه یکی بلکه صدهزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار

فرق است فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است راه بی حدی از شعر تا شعار

اینک مدافعان حرم شعله پرورند
تا در بیاورند از ان دودمان دمار

با تیغ آبدیده ای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار

زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را م یآورم آری به افتخار

آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار

فریاد می زنند که سر خم کنید هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار

هر جا نگاه می کنم انجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار

اینها که گفته ایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم...امیدوار...
 
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.96 با 53 رای


نظرات

بیقرار
۱۴ آذر ۱۴۰۳ ۱۲:۳۴ ق.ظ
عالی عالی ،همیشه بهترین
اجرتان با فاطمه زهرا

ابوالفضل ملک پور
۰۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۲۹ ق.ظ
سلام
امروز روز‌مادره وروز‌زن
وقتی شعرهای حمید‌را‌میخوانم‌
حسرت‌در‌دلم‌گریه‌‌می‌کند
والله.......

یک طلبه
۱۶ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۰۹ ب.ظ
شیر مادرت حلالت سیدحمید
شیرمادرت حلالت

زینب نوری
۲۵ تیر ۱۳۹۹ ۰۴:۱۱ ب.ظ
سلام و عرض ادب.
شعرهای آقای برقعی همیشه در حد اعلی بوده و هست.
با تشکر فراوان

زینب نوری
۲۵ تیر ۱۳۹۹ ۰۴:۰۸ ب.ظ
سلام و عرض ادب.
شعرهای آقای برقعی همیشه در حد اعلی بوده و هست.
با تشکر فراوان

....
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۲۳ ق.ظ
عالیه عزیزتر از جانم