که هان! بیدار شو! بیدار شو! شب رو به پایان است

شاعر: رضا حاج حسینی

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ | ۱۸۵۹ | ۰

به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است 
ترک های لب این جاده از قحطی باران است

به باران فکر کن آری که در دستان این صحرا
هزاران برکه خشکیده، هزاران ماه بی جان است

تو شاید نه! ولی بی شک به باران فکر خواهد کرد
گلی که تشنه و بی حال روی دست گلدان است

چه لطفی دارد اینکه شاخه را محکم بگیرد برگ
درست آن لحظه که شاخه خودش در دام توفان است

بیا تا شهر، شهر آب و هوای دیگری دارد
میان برج ها انگار کل شهر زندان است

صدای خش خش برگ است زیر پای عابرها
ولی نه! این صدای خِس خِس حلقوم تهران است

به هر میدان صدایش می زنند آری... ولی افسوس
ولیّ عصر در تهران فقط نام خیابان است

کجا باید بگردم؟ صبحدم کو؟ روشنایی کو؟
بگو خورشید امشب در کدامین خانه مهمان است؟

صدای تِک تِکِ ساعت، تکان داده ست دنیا را
که هان! بیدار شو! بیدار شو! شب رو به پایان است

رضا حاج حسینی

  • متولد:
  • محل تولد: اصفهان
  • حوزوی سطح 3
  • http://nanabdard.blogfa.com
  • به جای این همه حرفی که در گلو مانده / بیا و آخر این سطر خسته نقطه بچین ... ... ... ...
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.