با امر تو هر چند در آتش ندویدم...

شاعر: حسین عباسپور

۲۸ تیر ۱۳۹۶ | ۱۵۷۲ | ۰
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را

شد دشمن تو معترف، انگار خداوند،
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را

با رایحهٔ خِطّهٔ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را

با امر تو هر چند در آتش ندویدم
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را

هر چند مرید تو شدن شأن زراره‌ست
ای کاش که این عاشق بی‌نام و نشان را...

بگذار که تا ظل بنی‌ساعده یکبار
من جای تو بر دوش کشم کیسهٔ نان را

ماندم که در خانه‌ات آن روز چرا سوخت
آتش که نسوزاند تن خادمتان را


با لحن حجازی شبی از حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را
 
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3 با 7 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.