باد زانو می زند گلدسته را بو می کند
شاعر: مریم سقلاطونی
۱۰ مرداد ۱۳۹۶ |
۲۱۱۱ |
۳
باد زانو می زند...گلدسته را بو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، صبح ها
صحن و ایوان طلا را آب و جارو می کند
می نشیند کنج بست" شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
تا اذان صبح..مانند نگهبان درت
ذکر برمی دارد و ...آهسته "یاهو" می کند
خادمی می گفت: با چشم خودش دیده ست باد
آن به آن مثل گلی گلدسته را بو می کند
چشم می دوزد به چشم زائران تشنه ات
دور سقاخانه و فواره "هو هو" می کند
باد عاشق.. با پر طاووس مخصوص حرم
صحن را آغشته از گلهای شب بو می کند
::
عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ..این عطر را بو می کن