صبح که میشه کریم آقا درِ خونه ها در میزنه
شاعر: مرتضی امیری اسفندقه
۲۶ مهر ۱۳۹۷ |
۳۸۹۷ |
۷
صبح که می شه کریم آقا در خونه ها در می زنه
آشغالا رو بر می داره، هر روز به ما سر می زنه
کوچه ما تمیز می شــه وقتی کریم آقا میاد
خورشید خانم از پشت کوه یواش یواش بالا میاد
نمی دونم چی می خونه یواش یواش حرف می زنه
گاریشو هول میده جلو، گاریش باهاش حرف می زنه
دستکشاشو در میاره دست می کشه روی سرم
دلم می خواد گاری بشـم خستگیاشو ببرم
اگه کریم آقا نیاد خورشید خانم خواب می مونه
کوچه ما سیاه می شه خالی از آفتاب می مونه
دلم می خواد یه صبح زود برم گاریشو هول بدم
بجای سطل آشغالی بهش یه دسته گل بدم