سنگ ها هرگز نیاشوبند اقیانوس را
شاعر: کبری موسوی قهفرخی
۰۱ تیر ۱۳۹۸ |
۱۲۹۵ |
۰
در رواق شعر، روشن می کند فانوس را
می چکاند در دواتش، جوهر مخصوص را
روی میز شاهنامه، یک قلمدان، چند گل
با تو قسمت می کند آرامشی محسوس را
می ستاید خط به خط، استاد نستعلیق من
مرد بی همتای اسطوره، حکیم توس را
می نویسد: شاهنامه چون درختی قرن هاست
میوه ی امّید داده مردم مایوس را
نوبت سهراب و رستم می شود، خطاط پیر
می گذارد با تاسف، نقطه ی افسوس را
بعد با دلواپسی گرم تماشا می شود
تا سیاوش پشت سر بگذار این کابوس را
بادبادک بازی تلخی ست، ابلیس عاقبت
می دهد بر باد، تا ج و تخت کیکاووس را
شاهنامه آخرش خوش نیست اما خوشنویس
لب به تحسین می گشاید خوش حکیم توس را:
با نسیمی برکه ی آرام می ریزد به هم
سنگ ها هرگز نیاشوبند اقیانوس را