من شام بدخشانم و تو صبح نشابور
شاعر: سیده تکتم حسینی
24 تیر 1398 |
390 |
0
از چشم تو سرشار شدم ای غم پرشور
تا سرزده آمد به دلم خاطره ای دور
دو پولک براق، دو شب مخما غمگین
دو مست غزل ساز دو میخانه ی مستور
تو سیب.. تو گندم.. تو گناهی اگر ای عشق
من دست پر از خواهشم ای جذبه ی مغرور
تو ماه به رقص آمده در آینه ی حوض
من چشم به شور آمده با گریه ی ماهور
بگذار که سرمست خیالات تو باشم
با یاد لب توست که شیرین شده انگور
تقدیر چنین است به مقصد نرسیدن
من شام بدخشانم و تو صبح نشابور