بی گمان وقتی تو خوبی من هم اینجا خوبِ خوبم
شاعر: ناصر حامدی
۰۵ آذر ۱۳۹۸ |
۳۳۹۳ |
۰
نامه ات را تازه خواندم آفتاب بی غروبم!
بی گمان وقتی تو خوبی من هم اینجا خوبِ خوبم
مهربانی کردی و گفتی که از حالم بگویم:
گاه دریای شمالم، گاه توفان جنوبم
گاه برگم، گاه بادم، گاه سنگم، گاه چوبم
گاه رودی پرخروشم، گاه سرگرم رسوبم
گاه چون آبادی دوری اسیر گردبادم
گاه مانند درختی در مسیر دارکوبم
کاش آب چشمه باشم از تنت تب را برانم
کاش باد تشنه باشم از دلت غم را بروبم
غصه خشک و تر ندارد، این سر و ان سر ندارد
شیشه ی رنج و غمت را کاش بر سنگی بکوبم