شکوه رقص تو بالای دار یادم هست

شاعر: محمدحسین بهرامیان

23 آبان 1398 | 542 | 0
هنوز قصه ی نخل و سوار یادم هست
سیاه چادر ایل و تبار یادم ه ست

هنوز ماه شب عید و حوض نقاشی
هنوز اول اسم بهار یادم هست

بهار، دختر روبنده های پولک پوش
عروس هلهله ی سبزه زار یادم هست

کجای چهچه ی باغ بود یادم نیست
از آن هزاره یکی از هزار یادم هست

از آن همیشه ی تاریک قصه ی چشمش
-همان ستاره ی دنباله دار- یادم هست

چه بود نام قشنگش؟ بهار یا برنو؟
قبیله بود و همین یک بهار یادم هست

کمر به کینه ی غم بسته بود چشمانت
نماز خواندی و بستی قطار یادم هست

در آن چکاچک شمشیر، خون و خاکستر
گریست دغ تو را زارزار یادم هست

چکید ماهی تنگ بلور از چشمت
شکست بغض تو بی اختیار یادم هست

تو بی ترانه نبودی شبی که می رفتی
شکوه رقص تو بالای دار یادم هست

محمدحسین بهرامیان

  • متولد:
  • محل تولد:
  • دانشجوی دوره ی دكتری ادبیات فارسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.