در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است

شاعر: میلاد عرفان پور

۰۸ آذر ۱۳۹۹ | ۷۳۰ | ۳
امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است
یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است

گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است

باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است

کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است

مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای


نظرات

تهینه
۰۹ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۳۰ ق.ظ
بسیار عالی از شاعرش باید کتشکر بود بابت چنین اشعاری

علی
۰۸ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۴۲ ب.ظ
شده پرپر گلی از باغ گلستان وطن
کرده رنجور دل عاشق پیران وطن
دست ناپاک بچیده است گلی از بستان
دل شده خون از این داغ عزیزان وطن
غم رنجوری ایام شده مرهم دل
باز شد کشته و زخمی ز عزیزان وطن
کاش آن بیرق سبزت بشود مرهم جان
تا که بیرون کند این داغ شهیدان وطن
نیست در معرکه گویا سپری دست عدو
بجز این جان و تن، یار و دلیران وطن
کشته گردد به زمین دانش و علم مردی
بشکفد از تن زخمی اش گلستان وطن
بزند دست علمدار به دشمن سیلی
تا که آرام کند، جان عزیزان وطن
شعله گردد تن و جانت، بشود شعله خشم
بزند بر تن و جان عدویان وطن
ما همه منتقم خون شهیدان باشیم
شود آرام بسی داغ عزیزان وطن

1399.09.08 11:51 "یسار

علی
۰۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۶ ب.ظ
شده پرپر گلی از باغ گلستان وطن
کرده رنجور دل عاشق پیران وطن
دست ناپاک بچیده است گلی از بستان
دل شده خون از این داغ عزیزان وطن
غم رنجوری ایام شده مرهم دل
باز شد کشته و زخمی ز عزیزان وطن
کاش آن بیرق سبزت بشود مرهم جان
تا که بیرون کند این داغ شهیدان وطن
نیست در معرکه گویا سپری دست عدو
بجز این جان و تن، یار و دلیران وطن
کشته گردد به زمین دانش و علم مردی
بشکفد از تن زخمی اش گلستان وطن
بزند دست علمدار به دشمن سیلی
تا که آرام کند، جان عزیزان وطن
شعله گردد تن و جانت، بشود شعله خشم
بزند بر تن و جان عدویان وطن
ما همه منتقم خون شهیدان باشیم
شود آرام بسی داغ عزیزان وطن

1399.09.08 11:51 "یسار