کشتند تو را آه در آغوش دماوند سخت است در آغوش پدر کشتن فرزند

شاعر: حسن صنوبری

۰۸ آذر ۱۳۹۹ | ۱۳۶۰ | ۲
برای شهید محسن فخری زاده

کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند

کشتند تو را ای دژ مستحکم ایران!
تا باز بر این خاک ستم‌دیده بتازند

تو روح دماوندی و زین‌روست تو را کشت
ضحاکِ کمین‌کردۀ در کوه دماوند

تو زادۀ فخری و یقین فخر فروشد
ایران به تو و عشق تو، بر نام تو سوگند

داغ تو گران است، ولی گریه از آن است:
با قاتل تو از چه نشستیم به لبخند؟

با قاتل تو از چه نشستیم و نکشتیم
او را که دگرباره برون‌کرده سر از بند

ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان
وی خون تو آمیخته با خون خداوند

آه ای گل گمنام! سرانجام شهادت
عطر تو در این دشت سیه‌پوش پراکند

ما زنده به عشقیم، اگرچند حسودان
گویند چنینیم و چنانیم به‌ترفند

بگذار بمیریم و بمیریم و بمیریم
بگذار بگویند و بگویند و بگویند

آنگاه ببین روید از این ریشۀ خونین
صد ساقۀ سرزنده و صد شاخ برومند


ایران من! امروز تو را صبر روا نیست
این وازدگی تا کی و این حوصله تا چند؟

برخیز و ببین دخترکان تو چو یاقوت
زین خون مقدس به گلو بسته گلوبند

برخیز و ببین رزم‌کنان تو صفاصف
خنجر به کمر بسته و بر سر زده سربند

من بغض یتیمانم و هم گرز دلیران
بگذار مرا بر سر ضحاک بکوبند!

حسن صنوبری

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.56 با 34 رای


نظرات

حبیب
۳۰ شهریور ۱۴۰۰ ۰۱:۰۸ ق.ظ
حاج مهدی رسولی هم این شعر را در مراسم تشییع شهید فخریزاده خواند

مجید حداد
۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۲ ب.ظ
کشتند تو را آه در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر کشتن فرزند
با نوای حاج صادق آهنگران شنیدم خدا قبول کنه و خدا ما رو با شهدا خصوصا شهید محسن فخری زاده عزیز محشور کنه