به مادر گفتم آخر این خدا کیست

شاعر: پروین دولت آبادی

23 آذر 1399 | 9390 | 7

به مادر گفتم: «آخر این خدا کیست
که هم در خانه‌ی ما هست و هم نیست»

تو گفتی: «مهربان‌تر از خدا نیست
دمی از بندگان خود جدا نیست»

چرا هرگز نمی‌آید به خوابم
چرا هرگز نمی‌گوید جوابم؟

نماز صبحگاهت را شنیدم
تو را دیدم، خدایت را ندیدم

به من آهسته مادر گفت:‌ «فرزند!
خدا را در دل خود جوی یک چند»

خدا در رنگ  و بوی گل نهان است
بهار و باغ و گل از او نشان است

خدا در پاکی و نیکی است، فرزند!
بود در روشنایی‌ها، خداوند

به هر کاری دل خود با خدا دار
دل کس را ز بی‌مهری میازار


کتاب فارسی چهارم دبستان

پروین دولت آبادی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.23 با 130 رای


نظرات

یداله
31 اردیبهشت 1402 01:54 ق.ظ
توحید؛ ساده به زبان مادری
ظهر ماه رمضان کودکی در مسجد برای وضو آب رو باز کرد و دستاشو بالا برد گفت خدایا وضو میگیرم برای تو! به همین سادگی و بی ریا!
از خودم خجالت کشیدم که تو ۵۶سال یکبار با خدا اینقدر راحت و بی تکلف حرف نزدم!.

یداله
31 اردیبهشت 1402 01:53 ق.ظ
توحید؛ ساده به زبان مادری
ظهر ماه رمضان کودکی در مسجد برای وضو آب رو باز کرد و دستاشو بالا برد گفت خدایا وضو میگیرم برای تو! به همین سادگی و بی ریا!
از خودم خجالت کشیدم که تو ۵۶سال یکبار با خدا اینقدر راحت و بی تکلف حرف نزدم!.

هلنا
23 اردیبهشت 1402 01:06 ب.ظ
عالی بود

atena
10 آبان 1401 07:48 ب.ظ
عالللی بود خیلی از شعر راضی بودیم برا خواهرم دانش کردم حفظش کرد ازت تشکر می کنم پروین دولت ابادی

سارا
06 آبان 1401 11:00 ق.ظ
خداخداخدا

الی
30 بهمن 1400 12:24 ق.ظ
بنام خدای هستی سلام شعر خیلی زیبایی داشتند عالی بود از خانم پروین دولت آبادی خیلی شعر با عاطفه ای بود ممنون

سیدحسن میری
08 خرداد 1400 03:03 ب.ظ
درود
سپاسگزارم