با پیچ و تاب، رود خروشان ادامه داشت

شاعر: فاطمه عارف نژاد

۱۲ دی ۱۳۹۹ | ۹۹۶ | ۱
دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت

از چشم آسمان کبود آیه می‌چکید
فصل نزول سوره‌ی باران ادامه داشت

انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور!
جاماندگی و قصه‌ی خسران ادامه داشت

شب ناگهان رسید و سر صبح را برید
صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت

بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد
بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت

عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید
حالا ورای عالم امکان ادامه داشت

جغرافیای عشق به نامش قیام کرد
تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت

می‌رفت و گریه‌های سپاهی سیاه‌پوش
در امتداد خیس خیابان ادامه داشت

هر قدر از قضا سر راهش به سنگ خورد
با پیچ و تاب، رود خروشان ادامه داشت

ذکر بهار بود و لب غنچه‌های سرخ
شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت

دی بود و درد بود و زمستان… ولی هنوز
در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت

فاطمه عارف نژاد

  • متولد:
  • محل تولد: زاهدان
  • دانشجو
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.29 با 14 رای


نظرات

محمدصادق
۱۲ دی ۱۴۰۳ ۱۱:۲۳ ب.ظ
عاشقان در خون خود ‌گوهر شدند
عارف کامل شاهد زهد علی
در عالم محشر شدند
ای عقل از دیده ها پنهان شدی؟
عاشقان با دست تو بر دیده دل بینا شدند
ما توان درک عشاق گر داشتیم
تا ابد ملک سلیمان داشتیم
نار و آتش در برم بیداد کرد
خواهرم قاسم از ما یک طلب بسیار کرد
مدعی بود بی ادعا از ما بخواست
عفت و عزت نه از باب ریاست
شوکت و خدمت در عین صفاست
عمری حاجتِ حاجیِ بی ادعاست
گوهر عشاق گر خواهی عزیز
صافی دل چاره این ماجراست
این حقیر تقدیم کردم به خواهران مهربانم در این مرز و بوم که انسانیت را ارج مینهند و برای طلعلع راست قامتان مکتب حسین قلم میزنند.