در خون نشست کابل و افغان به پای خاست
شاعر: غلامرضا کافی
۲۶ مرداد ۱۴۰۰ |
۵۲۰ |
۰
آفت به باغ های هرات و مَزار زد
شطِّ شَتِه به نی شکرِ قندهار زد
شورابِ خون به بُندَرِ کاریزها رسید
موج عطش به ساحل قُندوز بار زد
وحشت به یال درهمِ غَژگاوها وزید
چوپانِ گول، سیخ به گرگانِ هار زد
غوغای غزنه بر قلمِ بیهقی گذشت
"بوسهو زوزنی" حسنک را به دار زد!
در جشنِ فاتحانِ مسلمان، بلا به دور!
والیّ چقدر فشفشه ی انفجار زد!
بیرق کشید شارعِ ریشو به آسمان
امّا تمام جوهر دین را کنار زد
دوشیزگان شیعه حلالِ حرامیان؛
اسلامِ کُفر دست به هر ننگ و عار زد
مرد خدا که ماشه ی رگبار خوش نداشت،
دست دعا به دامن پروردگار زد
در خون نشست کابل و افغان به پای خاست
تا هارِ فتنه را که تواند مهار زد!
اشاره ها:
بیت2
-بُندر: سرچشمه
-قُندوز: شهر و رودی در شمال شرقی افغانستان، در اصل کهن دژ.
بیت 3
-غَژگاو: گاوهای یالدار و پشمالو، اهلی و نیمه وحشی، بخشی از دام افغانستان.
-گول: احمق، نادان
بیت 4
بوسهو: آگاهانه ست( بوسهل).