امان از امان نامه ی جانورها

شاعر: علیرضا قزوه

۲۷ مرداد ۱۴۰۰ | ۹۲۹ | ۰

به مظلومیت مردم مظلوم افغانستان

نکردند کاری برای بشرها
نه اشرف غنی ها، نه ملاعمرها

از احوال مردم مپرسید خون است
بریده نفس ها ، شکسته کمرها

پناه یتیمان کسی نیست دیگر
پدرها عزادار داغ پسرها

زنان موپریش غم دختران اند
مپرسید از حال و روز پدرها

خبرها همه بوی خون دارد و خون
چه باران خونی ست در این خبرها

خبرها چه تلخ است مثل همیشه
چو آینده و حال، چون پیشترها

جهان بی خبر از خبرهای خدعه ست
خبرساز، این از خدا بی خبرها

چه اندازه تلخ است این جا سیاست
چه اندازه شور است این جا شکرها

یکی نیست تا بازگوید از این حال
بگوید که خون است این جا جگرها

چه در خانه دارید؟ ای دوره گردان!
چه در سفره دارید؟ ای کارگرها؟

دریغا که صد جنگل از بید مجنون
به یک خدعه افتاده دست تبرها

خبرها به جز خوف و ترس و رجا نیست
مکن خوش دلت را به بوک و مگرها

که مشتی درنده ست و مشتی دریده
پی آبرویند این پرده درها

دل مردمان شد جگرخون و بریان
گداگشنگان رد سیخ جگرها

چَرا و چریدن جواب چِراهاست
چِرا نیست در منطق گورخرها

جهان دست جادوگران است، مردم!
بترسید از بازی فتنه گرها

مزن آتشی بر دل خلق، بس کن!
چه می خواهی از جان این شعله ورها

شما خیرتان شعله بود و شرارت
تمامی شرار است این خیر و شرها

مده منصب فضل و نام امیری
به گاوان و گوسالگان و به خرها

بریز و بپاشی ست با خون مردم
جهان خسته از این بریز و ببرها

همه خودستایی، همه خودپسندی
جهانی به تاب است از این خودنگرها

کزین پیش گوساله ی عافیت جو
چه زایید جز زور و تزویر و زرها ؟

مجاهد خداوند قصر و کنیز است
که این خواجه افتاده شورش ز سرها

نه تیری ست در چله اش نی کمانی
نه شمشیر دارد به کف، نی سپرها

سواران بسیار در خون گذشتند
نه برخاست گردی از این بوم و برها

چه آورده اید ارمغان از امارت؟
چه دارید میراث؟ خوف و خطرها؟

هلا قوم تاجیک و قوم هزاره!
خطرهاست در پیش روتان، خطرها

الا وارثان خراسان دیروز
الا بستگان فریدون و فرها

شغالان به هر جای باشد شغال اند
امان از امان نامه ی جانورها

بپرهیز چون بیهقی زین جماعت
مده نامه ات را به کوران و کرها

تبردار را باغبان کرده بودید
دریغا دریغا، شما بی خبرها

خراسان من! خواجه عبداللهت کو؟
چه مانده ست از فضل و فخر و هنرها؟

به بلخ و هری و به غزنین، آنان
به عرفان و شعرند پیغامبرها

چنان مولوی و سنایی و ناصر
به دنیاست زآنان فراوان اثرها

به خود گر بیایید ای قوم مشرق
چه اندازه سود است در این ضررها

به دانش گرایید و غیرت که زاید
ز اندک شکستی فراوان ظفرها

علیرضا قزوه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.