پژمرده‌ام که بوسه بباری بر این کویر

شاعر: مبین اردستانی

29 دی 1401 | 1099 | 0

باران مرا به یادِ تو آیا می‌آوَرَد؟
باران‌ تو را به یادِ من اما می‌آورد

باران چه میهمان عزیزی‌ست، با خودش
انبوه خاطرات به دنیا می‌آورد

هر روز پشت پنجره، لطفِ خیال تو
دستی به مهربانی بالا می‌آورد

باران؛ سکوتِ منجمدِ سال‌های سال
خود را به پیشِ چشمِ تماشا می‌آورد

عشق است، عشق، عشق که هر موجِ رفته را
با پای خود دوباره به دریا می‌آورد

تا دل بَرَد دوباره‌تر و عاشقانه‌تر
امروز می‌بَرَد دل و فردا می‌آورد

پژمرده‌ام که بوسه بباری بر این کویر
باران چقدر حال مرا جا می‌آورد!
 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.85 با 13 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.