اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم

شاعر: محمود حبیبی کسبی

18 فروردین 1402 | 591 | 1

اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
دخیل عصمت تو آسیه‌ست، مریم هم

زِ هر دمت همه سر می‌رود عصارهٔ وحی
که با رسول خدا همسری و همدم هم

تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد
که تکیه کرده به نور تو کوه محکم هم

زلال چشمه ی تطهیر از تو جاری شد
گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم

دمید در برهوت حجاز یاس از تو
بهشت می‌شود از مقدمت جهنم هم

همین ز شأن تو کافی ست دخترت زهراست
فدای دختر تو عالم است و آدم هم

به دست زهره ی منظومه ی مطهر توست
فقط نه چرخش دستاس، هر دو عالم هم

عقیق عشق محمد، نگین حلقه ی توست
سر است حلقه ی تو از نگین خاتم هم

تو با رسول هم آیینه ای و هم آهی
برای درد دلش محرمی و مرهم هم

کلید قلب نبی دست توست، با این گنج
دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم

به یک تبسمت از طور سینه ی یاسین
ملال می رود، اندوه می رود، غم هم

ز رنج شعب ابیطالب آسمان خم شد
ولی تو هیچ نیامد به ابرویت خم هم

نفاق خواست که ناخن کشد به ماه رخت
ولی نشد ز مقام تو ذره ای کم هم

نفاق، خواند تو را پیرزن، جوان بودی
رسول خواند تو را شیرزن، مکرم هم

برای یاری حق مال دادی و جان نیز
به محضر کرم تو گداست حاتم هم

به شرح حال رسول و بتول بعد از تو
فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم

محمود حبیبی کسبی

  • متولد:
  • محل تولد: تهران
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.85 با 13 رای


نظرات

یونس
01 فروردین 1403 05:27 ب.ظ
بسیار زیبا و عالی