ماییم و غم عشق... چه سنگی! چه سبویی!

شاعر: حسین دهلوی

۰۷ فروردین ۱۴۰۳ | ۵۳۳ | ۲

این جام دل ماست که بند است به مویی
ماییم و غم عشق... چه سنگی! چه سبویی!

ای کاش امیدی به خوشی‌های جهان بود
ای سکۀ اقبال! دریغا که دورویی

پنهان مکن ای دوست! مگر عشق گناه است؟
پیداست تو هم خسته ازین راز مگویی

تا دستِ تو را پاک بگیریم، گرفتیم
هنگام وصال از عرق شرم، وضویی

من اهل طرب نیستم... اما چه بگویم؟!
تر می‌کنم این‌بار به عشق تو گلویی

حسین دهلوی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 6 رای


نظرات

رحمن
۰۸ فروردین ۱۴۰۳ ۰۸:۱۲ ب.ظ
خدا حفظتان کند
بسیار عالی و پر مغز

عالی
۰۸ فروردین ۱۴۰۳ ۰۷:۳۱ ب.ظ
عالی