ای من به فدای غربت تو

شاعر: سعید سلیمان پور ارومی

۰۷ فروردین ۱۴۰۳ | ۱۵۵ | ۰

ای نوزده ساله قره العین
ای گنده شده به طرفه العین

آن روز که هفت ساله بودی
فارغ ز چک و حواله بودی

واکنون که به نوزده رسیدی
در وجه زمانه چک کشیدی

پس گوش به پندهای من کن
آویزه ی گوش خویشتن کن

آنجا که بزرگ بایدت بود
از نام پدر تو را رسد سود

با زور پدر سپه شکن باش
فارغ ز خصال خویشتن باش

یرخیز و بتاب بی مهابا
بالا بنشین به لطف بابا

تا از دم گردن کلفتت 
بارد شب و روز پول مفتت

دولت طلبی نسب نگه دار
با دولتیان ادب نگه دار

با چهره ی ظاهر الصلاحت
با لطف و مراحم جناحت

تا رو نکند به تو کسادی
رو کن به فساد اقتصادی

پروا مکن از بی آبرویی
این آب بزن به پول شویی

غافل نشوی ز رانت باری
عزت بطلب ز رانت خواری

گر گفت کسی که آن حرام است
القصه بدان که از عوام است

کان گشته حلال ای برادر
از بهر تو همچو شیر مادر

هرچند که رانت را خواص است
در خوردن آن شگرد خاص است

خود را ز غذای بد نگه دار
در خوردن رانت حد نگه دار

رانت ار چه همه حلال خیزد
از خوردن پر ملال خیزد

دیدی به بهانه های واهی
گشتی دو سه روز دادگاهی

البته بدان در این مواقع
کک هم نگزد تو را به واقع

برجسته تویی به نزد یاران
دیدم که به جمع رتبه داران

صاحب تویی آن دگر غلامند
سلطان تویی آن دگر کدامند 

ای صورت و سیرت تو مطلوب
به به به به، به  این ژن خوب


من مانده ام از تو در تحیر
میهن ز تو هم تهی و هم پر

از عشق وطن شدی که مجنون
سر بنهادی به دشت و هامون

این دشت و دمن چو تنگت آمد
عزمی به سوی فرنگت آمد

اکنون سبز است جایت آری
چون کارت اقامتی که داری

دل سوخت از این مشقت تو
ای من به فدای غربت تو

برای آقا زاده ها
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.