ای هشتم سروران دین گستر

شاعر: سید علی‌ موسوی گرمارودی

۰۷ فروردین ۱۴۰۳ | ۱۲۹ | ۰

ای پاره‌ی جسم و جان پیغمبر
ای هشتم سروران دین گستر

در شرح مکارمت سخن قاصر
در وصف معالیت زبان اقصر

خورشید به هر پگاه می‌افتد
بر خاک رهت که تا بساید سر

زان پیش شفق کند همی گلگون
دامان افق چو لاله‌ی احمر

صحن حرمت چو باغ گل زیبا
مجموعه‌ی سنبل است و سوسن‌بَر

بر سینه‌ی هر ستون درگاهت
از نقش معرق است صد زیور

هر نقش در آن نگاره‌ی مینو
هر سازه در آن عروس بی‌معجر

وان آن آب نمای گوشه‌ی صحنت
نقش درگری زده است از کوثر

با بال فرشته خاک می‌روبد
از زائر تو چو پا نهد بر در

از بار گنه خمید بالایم
گوژم چو رسن به حلقه‌ی چنبر

تا دامن تو نمی‌رسد دستم
که از پایه‌ی عرش می‌فرازد سر

ای کاش رصد به دامن دعبل
دست من رو سیاه در محشر

ای مانده جدا ز خان در غربت
از جور خلیفه‌ی ستم محور

آمد که مگر رسد به دیدارت
از خاک مدینه تا به قم خواهر

قم گفتم و غرق حیرتم در آن
کین چیست بلای جان هر مضطر

این آتش در گرفته در عالم
که افتاده به جان مرد و زن بی‌مر

از دغدغه بی‌قرار با خویشم
مانند سپند در دل مجمر

این لطف خداست بر بشر کاینک 
در شکل بلا زند بدو نشتر

ای شمس حریم حضرت باری
ای کشتی عشق را مهین لنگر

ایران به جهان حریم قرآن است
با لطف کن آن یکی بدان بنگر

حیف است که این بلا فرو پیچد
طومار وجود مردم کشور

سید علی‌ موسوی گرمارودی

  • متولد:
  • محل تولد:
  • دکترای ادبیات فارسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.