تو ملّت شهادتی و ما چه قدر کم

شاعر: محمدسعید میرزایی

07 فروردین 1403 | 152 | 2

تو ملّت شهادتی و ما چه قدر کم، لبخند بی‌شمار تو از کربلا رسید
انگشتر تو عطر «اباالفضل» می‌دهد، این گریه‌ها کنار تو از کربلا رسید

مشهد، سلام، آینه، گل، روضه، گندم، اشک، دست علی ست بر سرتان آی مردم، اشک
یک نیمه نذر غربت خورشید هشتم، اشک، یک نیمه از بهار تو از کربلا رسید

تهران – نجف مسیر تو صد در صد از دمشق، باران- مدینه مبدأت از مقصد از دمشق!
پرواز «محسن حججی» آمد از دمشق، آئینه‌ی مزار تو از کربلا رسید

رهبر! درود! معجزه! فتح المبین شدی، لبخند ذوالفقار «هزار آفرین» شدی
یک شیشه عطر گریه‌ی امّ‌البنین شدی، دستور انتشار تو از کربلا رسید

دست تو قطع، نامه‌ی باران قتلگاه،امضای قطعنامه‌ی باران قتلگاه
خاکستر ادامه‌ی باران قتلگاه، با دست بی‌سوار تو از کربلا رسید

آری شهادت تو بزرگ است از جنوب، دریاست، از شمال گل سرخ بی غروب
از اشکِ مغربِ ملکوت، آسمان چه خوب، در ساعت قرار تو از کربلا رسید

شمع فدای رهبرِ پروانه در غروب،اشک، استخاره، خون، چه غریبانه در غروب
یک دانه در سپیده و یک دانه در غروب،تسبیح روزه‌دار تو از کربلا رسید

سردار، قبله، دست تو بر سینه، کربلا،باران سرود ملّی آئینه کربلا
عکس امام، زائر دیرینه، کربلا، گُل، قبل از انفجار تو از کربلا رسید

مولا! علی! علی! عَلَم! ‌الله! فاطمه،لبیک مهدی آمدم! الله! فاطمه
شعر حرم، قدم قدم الله، فاطمه، یک اربعین شعار تو از کربلا رسید

جانباز شصت درصد خونت سفید شد، خاکستر تو ریخت به دریا، شهید شد
دست تو برگ اول یک سررسید شد، تابوت آبشار تو از کربلا رسید

می‌سوخت با صدای گزارشگر تو، ماه،با لهجه‌ی عراقی همسنگر تو ماه
دست امام آینه‌ات، بر سر تو ماه،خون خبرنگار تو از کربلا رسید

یا سر به قبله یا حرم، الله، یاحسین، یک فاطمیّه تا حرم، الله، یاحسین
سمت بقیع با حرم، الله، یاحسین،پروانه، گل، قطار تو از کربلا رسید

محمدسعید میرزایی

  • متولد:
  • محل تولد: کرمانشاه
  • کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از دانشگاه تهران
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.5 با 6 رای


نظرات

مهران
31 فروردین 1403 07:30 ب.ظ
بسیار تاثیر گذار

حبیبی
14 فروردین 1403 12:00 ب.ظ
بعضی از مصرع‌ها رسما بی‌معنی است.