تو ابراهیمی و آتش، «گلستان» نه «بهشتت» شد

شاعر: محمد زارعی

02 خرداد 1403 | 93 | 0
فراق تن، فراق جان، تو را از ما نمی‌گیرد
تو اهل وصلی و هجران تو را از ما نمی‌گیرد

تو را چون حضرت سلطان به ما بخشیده پیش از این
یقین دارم که بعد از آن تو را از ما نمی‌گیرد

هوا ناسازگاری می‌کند اما نمی‌داند
تگرگ و تندر و طوفان تو را از ما نمی‌گیرد

که مرگ ای زندهٔ باقی! تو را در ما نخواهد کشت
که ابر ای روشن پنهان! تو را از ما نمی‌گیرد

تو رشک غیرتی، خون تو در رگ‌های ما جاری‌ست
تو اشک حسرتی، باران تو را از ما نمی‌گیرد

تو پژواک صدای خستهٔ این ملتی، ای مرد! 
بدان ای کوه، کوهستان تو را از ما نمی‌گیرد

تو ابراهیمی و آتش، «گلستان» نه «بهشتت» شد
و دیگر مکر نمرودان تو را از ما نمی‌گیرد

به خطّ خون تو سطری جدید آغاز خواهد شد
که هرگز نقطهٔ پایان تو را از ما نمی‌گیرد.. 

اگرچه نعمتی بودی که قدرش را ندانستیم
خدا حتی پس از کفران تو را از ما نمی‌گیرد

شهیدت نیز جا دارد که آقایی کند بر ما
شهادت نیز آقاجان تو را از ما نمی‌گیرد
 

محمد زارعی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.