دامان تو پاک است، چرا دامن کوتاه؟

شاعر: افشین علاء

15 خرداد 1403 | 328 | 2
از غرب چه دیدیم؟ به جز شوخی و شنگی
غیر از فکل و کاکل و عریانی و منگی

مغرب چه گلی زد به سر ما که اسیریم
در چنبره‌ی موحش این افعی زنگی؟

در غارت و کشتار به گردش نرسیدند
قیصر به سبک‌سیری و تیمور به لنگی

کرده‌ست تعارف به تو گر جام بلورین
کرده‌ست نهان، پنجه‌ی پولادی و سنگی

زین طایفه بگریز که دارند مهارت
در زادن زشتی و تظاهر به قشنگی

در فسق و هوس‌بارگی و سکس: صداقت
در توطئه و غارت و تاراج: زرنگی

شد زاده از او داعش و قصاب تل‌آویو
با این‌همه، مشرق زده خود را به مشنگی

دزدیده بسا یوسف از این قافله با مکر
بلعیده بسا یونس، با خوی نهنگی

بسیار خراشیده ز رخسار زنان، شرم
با پنچه‌ی چنگیز؟ نه، با ناخن رنگی

هم برده شهامت ز دل شیرزنِ شرق
هم داده به او پالتو و کفش پلنگی

برداشته از چهره‌ی مردان، خط ابرو
آویخته گیسوی دراز از سر چنگی

آمیخته شد با رژلب، بس نخِ سیگار
ای‌وای بسا دخترکان، دودی و بنگی...

[  ] 

فرزند من! از پارتی غرب چه دیدی؟
جز جمعیتی بوالهوس و هیز و مفنگی

ما زاده‌ی شرقیم، چرا مد شده تقلید
از ژست سلبریتی معیوب فرنگی؟

پیوند تو با گربه و سگ نیست تجدد
نسلی رسد این‌گونه ز شیری به خدنگی

دامان تو پاک است، چرا دامن کوتاه؟
شلوار چرا پاره؟ چرا لوله‌تفنگی؟

دانم که چنین نهی ز منکر نپذیری
یا امر به معروف ز آرایش جنگی

من نیز از این شیوه‌ی اجرا به فغانم
من هم چو تو دلخونم از این گیجی و منگی

دانم که در این قافله گوش شنوا نیست
دانم ز تو خواهند فقط گوش به زنگی

اما تو به‌هش باش، مبادا بگذاری
لب را ز عطش بر لب آن مار شلنگی

ویرانگری و نسل‌کشی پیشه‌ی غرب است
اینجاست اگر شیوه‌ی سرکوب، فشنگی

پس جانب صیاد مرو از قفس شرق
هرچند نفس یافته چون قافیه‌، تنگی

در خانه‌ی خود باش و به تعمیر بیندیش
بیهوده مکن میل به آن کاخ کلنگی
 

افشین علاء

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4 با 4 رای


نظرات

جواد
24 تیر 1403 09:45 ق.ظ
احسنت. عالی بود

امیرحسین حسينپورفینی
21 تیر 1403 02:27 ب.ظ
سلام
احسنت ب استاد افشین اعلاء بسیار ب روز وجذاب
من دوستدار اینگونه اشعار
هستم
اشارات بجا و نورونی ب وضع امروز دنیای غرب
و متاسفانه پیروان غافلش