در روزگارِ دختر از بابا جدا کردن

شاعر: فاطمه عارف نژاد

29 تیر 1403 | 145 | 2
مریم شدن، نذر خدا بودن، دعا کردن 
هاجر شدن، با تشنگی سعی و صفا کردن

آهو شدن در دشت‌های سربه‌سر صیاد
ماهی شدن، در موج‌موج غم شنا کردن

باری کنار خیمهٔ سقا زمین خوردن 
باری کنار ذوالجناحت پابه‌پا کردن

باری کنار عمه سرگردانِ چادرها
پروانه‌ها را از شبِ آتش رها کردن

این گوشه آرامش شدن پیش رباب و آه
آن گوشه پنهانی برایت گریه‌ها کردن

بی اذنِ مُردن رد شدن از محشرِ گودال 
با شیون و با مویه نامت را صدا کردن

هم‌کاروان با تو که روی نیزه می‌رفتی
عزم سفر تا دوردستِ ناکجا کردن

با اشک‌های کودکان همسایگی تا صبح 
با خندهٔ شمر و سنان تا شام تا کردن

با خطبه، با فریاد، با شعر و سکوت و سوگ
هرجا که شد یک پنجره رو به تو وا کردن

دیدی پدر؟! دیدی وفادار غمت بودم؟
در روزگارِ دختر از بابا جدا کردن

در کار عشق و عاشقی تسلیم باید بود
ما را مبادا لحظه‌ای چون و چرا کردن
 

فاطمه عارف نژاد

  • متولد:
  • محل تولد: زاهدان
  • دانشجو
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای


نظرات

ابوالفضل
09 شهریور 1403 08:32 ب.ظ
خیلی زیبا بود، خیلی.. 👌

ابوالفضل
09 شهریور 1403 08:31 ب.ظ
خیلی زیبا بود، خیلی.. 👌