من دختر قبیله «سردار مریمم»

شاعر: مرضیه براتی

۰۱ آبان ۱۴۰۳ | ۳۸۹ | ۱
سروی بلند قامت و در هیبت زنم
دشمن تبر گرفته به قصد بریدنم

پرواز کرده‌اند و به معراج رفته‌اند
صدها هزار قُمری عاشق ز دامنم

شالی پر از شکوفه و گل بر سر من است
باغی پر از محمدی و یاس و سوسنم

من دختر قبیله «سردار مریمم»
خون نیست، غیرت است که جاری‌ست در تنم...

من «زینب کُمایی‌ام» آن دختر غیور
چون کوه استوارم و چون چشمه روشنم

«ناهید فاتحی‌ام» و با دست بسته هم
در گیر و دار معرکه گُردی تهمتنم 

مثل نسیبه، کوه غمم، دشمنم ولی
هرگز ندیده شِکوِه و فریاد و شیونم

ای دشمن فلک‌زده! یک روز با تبر
گور تو را به دست «فرنگیس» می‌کَنَم

زن، زندگی، شهادت... یک روز می‌رسم
من هم به خیل پاک شهیدان میهنم
 

مرضیه براتی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.75 با 4 رای


نظرات

میلاد کمالی
۱۶ آبان ۱۴۰۳ ۰۲:۵۵ ب.ظ
احسنت