در سر هوای ایران در دل نوای تبریز
شاعر: سهیلا باقریان
۲۶ اسفند ۱۴۰۳ |
۱۱ |
۰
در سینه سور و سات غم برقرار دارم
جانی چو شمع تا صبح شب زنده دار دارم
آه ای شهاب ثاقب عمری ست در مسیرت
بر راه مانده چشمی اخترشمار دارم
یاقوتِ دسته دسته پیوسته نه گسسته
دل نه، به خون نشسته باغ انار دارم
در حیرتم دلیلِ خوف و رجای من باش
در دیده اشک و قلبی امّیدوار دارم
چون دانه در دل خاک سینه دریده صد جاک
دیده به راه ابری باران نگار دارم
باران تو آسمان تو هر سو کران کران تو
در سینه آه گویی آیینه زار دارم
ای بامداد روشن چون شمع پیش پایت
بازآ که نیم جانی بهر نثار دارم
در دست خوشه ای مست از شعر نغز پروین
بر لب شکوه شعری از شهریار دارم
در سر هوای ایران در دل نوای تبریز
ارگم که در حوادث دل استوار دارم
جز آرزوی وصلت در دل تعلقی نیست
سروم که در خزان نیز رنگ بهار دارم
شیرین تر از عسل شد جان مایه ی غزل شد
شکر خدا که از دوست این یادگار دارم