گریه کن بندر ولی بر دامنی که آشناست 

شاعر: اعظم سعادتمند

08 اردیبهشت 1404 | 530 | 3
از غمی که کرده گیسوی تو را گریان بگو 
موج موج ای بندر زیبای هرمزگان بگو...

تکیه کن بر شانه‌های "ناخدا خورشید" و باز
از غروب کوسه‌ها در تور صیادان بگو

با همین بازوی زخمی سعی کن پارو بزن
از طلوعی تازه با مردان قایق‌ران بگو 

محض دلداری به جاشوها به دریا خیره شو 
قصه‌ای از صید مروارید در عمان بگو 

نفت کن فانوس‌ها را ، راه را گم کرده‌اند 
رمز شب را سو به سو با هرچه کشتی‌بان بگو

با شکوهِ پرچم دریانوردان کهن
از سرِ پا ایستادن در دل طوفان بگو

گریه کن بندر ولی بر دامنی که آشناست 
هرچه غم داری برای مادرت ایران بگو

اعظم سعادتمند

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.15 با 13 رای


نظرات

fatameh
17 اردیبهشت 1404 02:27 ب.ظ
خییییییییییییلی زییییییییییییبا و غمگین

fatameh
17 اردیبهشت 1404 02:26 ب.ظ
خییییییییییییلی زییییییییییییبا و غمگین

سارا
11 اردیبهشت 1404 10:09 ب.ظ
چقدررررر زیبا و دلنشین