ای عزم! سوی کارزاری تازه راهی شو
شاعر: میثم داودی
23 خرداد 1404 |
211 |
0
ققنوس شو، از لحظههای شعلهور برخیز
بگشای در غوغای آتش بال و پر، برخیز!
جای نشستن در سکوتِ ایستگاهِ شک
فریاد ایمان باش و بیترس از خطر برخیز
مهری بیفروز ای شجاعت! خستگی ممنوع!
ظلمتشکن! راهی نمانده تا سحر، برخیز!
از عهد بستن با خزان خیری نخواهی دید
ای باغچه! از خوابهای بیثمر برخیز!
حتی اگر در آتش نمرود افتادی
از خاک، ای سرو جوان من، تبر برخیز!
با دوربین، با یک قلم، با اسلحه، با رنگ
فرقی ندارد، مرد میدانِ هنر برخیز!
تا سیلِ طوفانت بشوراند جهانی را
از قتلگاهِ لالهها با چشمِ تر برخیز
ای ذره! تا خورشید با ما باش، بسم الله
برخیز از آیینههای بیخبر، برخیز
با فکر طرحی نو، فلک را سقف بشکاف و
رو در روی ناباورانت، بیشتر برخیز
ای عزم! سوی کارزاری تازه راهی شو
خاکی بیا تا کیمیای عشق، زر برخیز
دریا نه! حرف از صید مروارید در خاک است
اعجاز کن فرزندِ مرز پُرگهر، برخیز!