کجاست رستم دستان که داغِ بوسه زند به دست‌های جوان‌های سیستانی ما

شاعر: صادق رحمانی

۰۶ تیر ۱۴۰۴ | ۱۶۳ | ۱
گرفت آتشِ اسطوره در جوانی‌ ما
دمیده شعله به شیپورِ پهلوانی‌ ما

گلویِ کوچه پر از ضرب‌هایِ مرشد شد 
کمان گرفت کمان‌دار باستانی‌ ما

در این بلند، عقابانِ خیره‌سر ناگاه
به دامِ شعله در افتند با تبانی ما

که لقمه‌ای‌ست گلوگیر، سرزمینِ یلان
نظر مکن به پلنگانِ استخوانی ما

حریف خط‌ونشان می‌کشد به کشتنِ باغ
به‌ جای‌ْجای زمین، «داغ‌»ها نشانی ما

دسیسه از سر سودایی رقیب افتاد
چو دید رونقِ بازوی آسمانی‌ ما 

کنار کاوه‌ی آهنگر است کومه‌ی شیر 
شکوه کوره‌ی خشم است، خون‌فشانی ما

به قیل‌وقال جهان رخصتی نخواهد داد
دلیلِ روشنِ رخسارِ ارغوانی ما

جوانه می‌زند آهنگ جنگ در دستم
به یادِ کهنه‌سوارانِ داستانی ما

کجاست رستمِ دستان که داغِ بوسه زند
به دست‌هایِ جوان‌هایِ سیستانی ما

قلندرانِ جوانیم وقتِ گلریزان
چقدر حادثه گل ریخت در جوانی ما

به گوشِ بسته‌ی این روزگار خواهد رفت
صدایِ سبزِ امید است؛ نغمه‌خوانی ما

درختِ باورِ امروز میوه خواهد داد
به شادمانیِ فردایِ قهرمانی ما
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.6 با 5 رای


نظرات

سعید یوسف نیا
۰۶ تیر ۱۴۰۴ ۰۹:۲۴ ب.ظ
غزلی حماسی و محکم. دست مریزاد