از قیام سرخ گوهرشاد بنویس ای رفیق
شاعر: محمدحسین انصاری نژاد
22 تیر 1404 |
158 |
0
چیست در اسلیمی این گنبد و معماریاش
این خطوط روشن طاق مقرنسکاریاش
شبنشین نقشبندیهای این گلدستهام
با طنین دلنشین ساعت دیواریاش
پشت خط نسخ این ایوان و پیچاپیچ آن
جویباری هست و چشمم خیره بر سرشاریاش
هر کتیبه، رسم نستعلیق زلف دلبریست
میکشد آخر مرا این شیوة دلداریاش
دیدهای در وسعتی از زعفران خورشید را
صبح این ایوان ببین و گیسوی زرتاریاش
پیچوتاب نقشها هریک چو ماری رنگرنگ
چشم دارد باغضب بر پونه و «رزماری»اش
شارع ایوان مقصوره است تا دارالشفا
هرنفس از چشم بیماریست رود جاریاش
ای خوشا چشم مسافر خواب در محراب او
باز، وقت شرعی نقارهها بیداریاش
روزهداران را خوش است اینجا سلوک شامگاه
نان و خرمایی به لب از سفرة افطاریاش
بادهنوشاناند اینجا ساغر خورشید را
می فروش اینجاست مست از پیشهی خماریاش
ای خوشا با لحن «قدسی» وصف این نقشونگار
بعدازآن بیتالغزل با سبک «صاحبکار»یاش
جلوة شاه شهید اینجا تماشاییتر است
در همین آیینه بنگر شوکت درباریاش
گر بیندیشد بر این دریا کسی از قحط آب
وای بر چشم بخیل و خوی بوتیماریاش
بنگر اینجا پشت هم ردّ قیامی سرخ را
در نقوش سرخ بنگر نمنم خونباریاش
پنج نوبت باید اینجا کرد لعن میرپنج
چشم بر این گنبد و رسمالخط پرگاریاش
خصم خونی بود دین را «میر پنج» شبپرست
با کلاه زرنشان از حقیقت عاریاش
خواست بین روسری هرگز نماند طرّهای
تا از آن هموار گردد جادة طراریاش
تا دهد دم را تکان بر منظر روباه پیر
سر برید از کفتران با خصلت کفتاریاش
تا بیفتد غرق خون عمامة روحانیان
تا ببندد چون یهودان تُکمة سرداریاش
ای خوشا شیخ گنابادی و آن روح رشید
آن علمدار قیام و شور بیرقداریاش
عارفی چون سهروردی با شهودی سرخ بود
خواند بین آتش و خون مبحث اسفاریاش
او که مضمونهای خورشیدیست نونو موجخیز
پشت ابیات بلند مخزنالاسراریاش
عارفی پیموده تنها هفت شهر عشق را
حاجت کشکول کو در مشرب عطاریاش
شهر در خواب تغافل بود در آن گیرودار
هست مدیون صدایی شبشکن، بیداریاش
سخت مسموم است آفاق مجازی، هوش دار
بنگر ابر فتنه را با جوش نرمافزاریاش
دستها در پرده میبینم به تحریف قیام
محو فرهنگ فرنگ و کیش آدمخواریاش
از قیام سرخ گوهرشاد بنویس ای رفیق
تا به نِسیان در غبار فتنهها نسپاریاش
.