سلام من به تو ای صبح سربریدهی عالم!
شاعر: طاهره سادات ملکی
30 تیر 1404 |
242 |
0
برای غمی که لحظههای آخر نشست در چشمهای زینب سلام الله ...
نه مانده اشک برایم نه مانده آه برایم
در این محاصره مانده فقط نگاه برایم
شدهست خیره نگاهم به روضهخوانی گودال...
چه کُند میگذرد لحظههای آه برایم
به نیزه تکیه بزن تا ستون عرش نیفتد
بمان که جز تو نمانده ست تکیهگاه برایم
سلام من به تو ای صبح سربریدهی عالم!
چه غم که تیغ کشیده شبی سیاه برایم
که رود رود جهان جاری از شکوه غم من ...
که موج سینه زنت میشود سپاه برایم
چقدر زخم به تن داری ای وصیت مادر!
بگو بریده بریده تمام راه برایم
نسیم میوزد از سمت آسمان مدینه
و گریه میکند امشب هلال ماه برایم
قرار بعدی ما لحظهی رسیدن موعود
که سایهی علمت میشود پناه برایم