به مناسبت زادروز اقبال لاهوری
شاعر: صادق رحمانی
28 آبان 1404 |
40 |
0
هر گام که میزنی اگرچه سادهست
گویی سفری به مقصدی آمادهست
صیقل بده زنگار دل، آنگاه ببین!
آیینه به دست آفتاب افتادهست
هرچند هزار پرسش و اما بود
از اینجا تا به ناکجا صحرا بود
دنبال «خودی» گرد جهان میگشتیم
ما گم شده بودیم و خدا با ما بود
میگفت زلال باش، چون باران باش
آشفتهدل از داغ سپیداران باش
وقتی که شب است و ماه سرگردان است
مانند چراغ در دل توفان باش
میگفت که جامهی خودی بر تن کن
از آتش اشتیاق پیراهن کن
میگفت افقهای خودآگاهی را
کبریت بکش، نگاه را روشن کن