دو هفته است که می سازم
شاعر: محمدرضا عبدالملکیان
۱۸ تیر ۱۳۹۱ |
۲۱۷۴ |
۱
دو هفته است که دلتنگم
هنوز چشم به در دارم
دلم به ابر گره خورده است
هنوز یکسره می بارم
دو هفته است هوا تلخ است
و نیست فرصت پروازم
دو هفته است که می سوزم
دو هفته است که می سازم
دو هفته است در این خانه
چراغ شمع می افروزند
دو هفته است که گلدان ها
در انتظار تو می سوزند
دو هفته است که شب بوها
عزیز گم شده ای دارند
دو هفته است که شب تا صبح
به جستجوی تو بیدارند
دو هفته است که گنجشکان
به شوق دانه نمی آیند
دو هفته است کبوترها
به بام خانه نمی آیند
دو هفته است که دیگر نیست
کسی که عاشق گل ها بود
کسی که در غم ما می سوخت
کسی که آه چه تنها بود
دو هفته است که رازش را
کسی به آب نمی گوید
دو هفته است سلامم را
کسی جواب نمی گوید
دو هفته است که یک شانه
کنار آینه آسوده است
دو هفته است که غم انگار
همیشه مونس من بوده است
به روی طاقچه یک لیوان
سه چار قرص هنوز آنجاست
و نسخه ای که نپیچیده است
دو هفته منتظر فرداست
دو هفته از سفرش رفته است
دو هفته است که دل ابری است
دو هفته است که باران هست
دو هفته است که مادر نیست