ای دل تو که مستی چه بنوشی چه ننوشی با هر می ناپخته نبینم که بجوشی

شاعر: محمدمهدی سیار

14 دی 1389 | 3140 | 3

ای دل تو که مستی -چه بنوشی چه ننوشی-
با هر می ناپخته نبینمکه بجوشی

دلسردم و بیزار از این گرمی بازار
غمهای دم دستی و دلهای فروشی

از عشق برایت چه بگویم چه نگویم
بهتر که از این راز نهان چشم بپوشی

در پیچ و خم زلفش اگر میروی ای دل
دیگر تو سرگشتگی و خانه بدوشی

این منزل دلباز نه دزدی ست نه غصبی
میراث رسیده ست به ما خانه به دوشی

رفته ست ز یاد آن همه فریاد و نمانده ست
جز چند اذان چند اذان در گوشی

نه کفر ابوجهل و نه ایمان ابوذر
ماییم و میانمایگی عصر خموشی

ما شاعرکان قافیه بافیم و زبان باز
در ما ندمیده ست نه دیوی نه سروشی

 

محمدمهدی سیار

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.86 با 21 رای


نظرات

گلزار
11 اسفند 1399 11:45 ق.ظ
😭😭😭
بیزارم از این گرمی بازار
غم های دم دستی و دل های فروشی

مجید زند.
29 بهمن 1399 10:10 ب.ظ
عالی بود.
شعر و صدا

ترانه دوستی
07 آذر 1399 07:18 ب.ظ
با صدای محمد معتمدی فوق العاده بود مرسی از آقای سیار و محمد معتمدی عزیز کولاک کردید