پدر از معضلات اجتماعی است...

شاعر: مریم آریان

۱۱ اسفند ۱۳۹۲ | ۴۱۷۸ | ۳
همان طوری که مادر حدس زد، شد
پدر آمد به شهر و نابلد شد

به شهر آمد، بساط واکس وا کرد
نشست آنجا که معبر بود، سد شد

پدر را شهرداری آمد و برد
بساطش ماند بی صاحب، لگد شد

پدر از معضلات اجتماعی است
که تبدیلِ به شعری مستند شد

و بعد آمد کوپن بفروشد اما
شبی آمد به خانه، گفت: «بد شد

دوباره ریختند و جمع کردند
خطر از بیخ گوشم باز رد شد»

پدر جان کند و هی از خستگی مرد
نفس در سینه اش حبس ابد شد

به مادر گفت:«من که رفتم اما
همان طوری که گفتی می شود، شد»

به یاد روی ماهش بودم امشب
نشستم، گریه کردم، جزر و مد شد

مریم آریان

  • متولد:
  • محل تولد: تبریز
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.21 با 14 رای


نظرات

سیده فاطمه شیخ الاسلام
۱۴ اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۱۱ ق.ظ
سلام
شروع شعرتون خیلی دوست داشتنی و هوشمندانه است.
زاویهء نگاهتون هم جدیده. خیلی خوشم اومد از اینکه بی پروا سروده اید :"پدر از معضلات اجتماعی است"

سالم باشید

محمدهادی علی بابائی
۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۳۲ ب.ظ
شعر اعتراض هم اوایل شعر بود! بعد اعتراض شد! :)

حسن بیاتانی
۳۱ تیر ۱۳۹۱ ۰۹:۱۶ ق.ظ
اعتراض روزنامه ای