پدر از معضلات اجتماعی است...
شاعر: مریم آریان
۱۱ اسفند ۱۳۹۲ |
۴۱۷۸ |
۳
همان طوری که مادر حدس زد، شد
پدر آمد به شهر و نابلد شد
به شهر آمد، بساط واکس وا کرد
نشست آنجا که معبر بود، سد شد
پدر را شهرداری آمد و برد
بساطش ماند بی صاحب، لگد شد
پدر از معضلات اجتماعی است
که تبدیلِ به شعری مستند شد
و بعد آمد کوپن بفروشد اما
شبی آمد به خانه، گفت: «بد شد
دوباره ریختند و جمع کردند
خطر از بیخ گوشم باز رد شد»
پدر جان کند و هی از خستگی مرد
نفس در سینه اش حبس ابد شد
به مادر گفت:«من که رفتم اما
همان طوری که گفتی می شود، شد»
به یاد روی ماهش بودم امشب
نشستم، گریه کردم، جزر و مد شد