یا ز عشق جان دادن یا به درد خو کردن

شاعر: محمد قهرمان

۱۲ خرداد ۱۳۹۲ | ۳۲۸۱ | ۳
عادتم شده در عشق گاهِ گفتگو کردن
خنده بر لب آوردن گریه در گلو کردن

می شود ز دستم گم رشته ی سخن صدبار
گر شبی شود روزی با تو گفتگو کردن

از تو گوشه ی چشمی دید چشم و حاشا کرد
بایدش چو آیینه با تو روبه رو کردن

دردمند عشقت را حال از دو بیرون نیست
یا ز عشق جان دادن یا به درد خو کردن

کاش صد زبان باشد همچو شانه عاشق را
تا تواند از دستت شکوه موبه مو کردن

ای امید جان گفتی: چیست آرزوی تو؟ گفتم:
گر وصال ممکن نیست ترک آرزو کردن

غرق می کنم در اشک خویش را شبی چون شمع
پیش محرمان تا چند حفظ آبرو کردن؟

محمد قهرمان

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.8 با 5 رای


نظرات

فاطمه خواجويي راد
۱۴ خرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۴۶ ق.ظ
با سلام
روحت شاد وقرين رحمت

حسین علاءالدین
۱۴ خرداد ۱۳۹۲ ۰۸:۵۷ ق.ظ
درود بر استاد قهرمان
یک روز به من گفتن تا حالا تو جلسه ای که تجلیل از خودم باشه پا نگذاشتم درود به شرفت استاد حالا هر بچه ای برا ما استاد شده

فرشته سلیمی
۱۲ خرداد ۱۳۹۲ ۰۶:۱۴ ب.ظ
جات خالیه استاد ...
فاتحه و صلوات .......