افطارِ گریه

شاعر: عباس احمدی

۱۵ مرداد ۱۳۹۱ | ۲۴۳۱ | ۰
باز افطارِ گریه در رمضان
جزو اعمال واجبم شده است
لب به چیزی نمی‌زنم جز اشك
خون دل، قوت غالبم شده است

رؤیت گونه‌ای فرورفته
سهم چشمان ما از استهلال
نمی‌افتد نوای استرجاع
ازلبم «بالغدوّ و الاصال»

میوه‌ی استوایی صهیون
مثل زهر است تلخ و بدمزه است
شمر نام قدیمی تین سین
آراكان نام دیگر غزه است

رو به باران موسمی باز است
چشم معصوم كودكی مرده
چند بودای چند صد متری
داخل غار خوابشان برده

طبق معمول سرد و خاموشند
موج‌های مبلّغ پوچی
باز مات نمایش نوبل است
بانوی صلح، آنگ سان سوچی

گرجه سست است لانه‌اش، مگذار
در دلت عنكبوت خانه كند
خاور دور را به تار بلا
بدل از خاور میانه كند

در میانمار یا منامه هلا!
محو بازی نمی‌شویم امروز
عاشقیم و حسابمان پاك است
پاكسازی نمی‌شویم امروز

راه تا شرق عاشقی باز است
سمت پیوند ترمه و ارسی
به خدا مستمان نخواهد كرد
بوی شوم شراب اندلسی

زود باشد سپاه ابرهه نیز
بچشد طعم سیلی سجّیل
هان بگویید با بنی‌هاشم
كه قریب است برق «عام‌الفیل»

آسیاب سقوط خفاشان
چند وقتی ست نوبتی شده است
دشمن از ما به وحشت افتاده
قلب‌مان بمب ساعتی شده است

می‌شویم ای روهینگیا، آوار
بر سرِ شرك مثل سونامی
با تو حَلوای كفر را بخوریم
ای مسلمان چشم‌بادامی

عباس احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.2 با 5 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.