باران به هق‌هق افتاد

شاعر: مجید سعدآبادی

16 مرداد 1391 | 2074 | 0
باران به هق‌هق افتاد
وقتی شنید پابوس می‌آیم
دریا كیف‌دستی‌ام شد
با طرح ماهی و موج
كه دردهای نگفتنی‌ام را
در آن ریخته بودم
و دو رود دستگیره‌هایی بودند كه آن را به دستم می‌دادند
یا رضا!
یا رضا بار‌ها دیده‌ام جسدی شناور روی دست‌ها حرمت را طواف می‌كند
و آن وقت است كه مرگ معنا می‌گیرد
بار‌ها دیده‌ام كودكی چند روزه را با آب سقاخانه می‌شورند
و آن وقت است كه زندگی معنا می‌گیرد
مرگ
زندگی
مرگ
زندگی
یك جفتِ تابه‌تا
كه به كفشداری حرم می‌سپارم!
و وقت برگشت
تنها
یكی را پس خواهم گرفت

مجید سعدآبادی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.