همراه خیمه های شما آتشم زدند
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
۲۰ فروردین ۱۳۹۱ |
۳۱۰۰ |
۰
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکرخدا برای شما آتشم زدند
من جبرئیل سوخته بالم، نگاه کن!
معراج چشمهای شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیل گلستاننشین شدم
هر جا که در عزای شما آتشم زدند
از آن طرف مدینه و هیزم، از این طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
گفتم کجاست خانه ی خورشید شعلهور؟
گفتند بوریای شما، آتشم زدند
دیروز عصر تعزیهخوانان شهر ما
همراه خیمههای شما آتشم زدند
امروز نیز، نیر و عمان و محتشم
با شعر در رثای شما، آتشم زدند
«دیشـــب اگـــر به داغ شهیدان گداختم
امشــب ولـی بــرای شمــــا آتشم زدند
تــا بـــا خبـر ز شـــور نیستـــانیام کنند
مــاننــد نینـــوای شمــا آتــــشـــم زدند»*
* این دو بیت، نظر لطف طبع استاد محمدعلی مجاهدی(پروانه) نسبت به این غزل است.