وای بر ما، پای ما را خواب بُرد

شاعر: ابوالقاسم حسینجانی

22 فروردین 1392 | 3823 | 0
دردها! ای دردهای دلفریب
غنچه های شاخه ی «اَمَّن یُجیب»

خونِ دل! ای شعله ی افروخته
غیرت دلشوره های سوخته!

باز، بی دردی، رفیقِ راه شد
آه مولا، ته نشینِ چاه شد؛

باز بی دردی مرا بیمار کرد
همنشین غصه و تکرار کرد

من که مُردم یاعلی کاری بکن
هر چه می خواهی کنی -آری- بکن

مُردم از هوشیاری بی دردها
زخمی ام از مردی نامردها!

بُغض ها! ای استخوان در گلو
این منم در خشکسال آبرو!

خواب خوش ما را ز غیرت دور کرد
از «حقیقت» در حقیقت دور کرد

هیچ دردی مثل غیرت راست نیست
جز شهادت در حقیقت راست نیست!

خواب خوش، همبسترِ نامردهاست
شرح حال عشق، شرحِ دردهاست!

ای برادر، ای برادر، «دار» کو؟
شاخه های میثم تمّار کو؟

وای بر ما، پای ما را خواب بُرد
آبروی راهِ ما را، آب برد

عشق ما هم خواب راحت می کند
غیرت ما استراحت می کند

نخل های سُرخ! پس کو بارتان؟
دست های بسته! پس کو کارتان؟!

آب ها! ای آب های تشنگی
پیچکِ مهتاب های تشنگی!

آب های تشنگی! کولاک کو؟
مشک های تشنه ی چالاک کو؟

ای شهادت، خواب را
بیدار کن
این دلِ بی درد را
بیمار کن

حقّه بازان! کو زیارت نامه تان؟
شعر سازان! کو شهادت نامه تان؟

این که می بینید، قیل و قال نیست؛
داستانِ مُرشد و نقّال نیست

این، شبیخون است؛ دشمن آمده است
بر سر حیثیتِ من، آمده است

دردهامان را به غارت می برند
واژه هامان را اسارت می برند!

زود باشید و عَلَم داری کنید
غیرت آرید و قَلَم داری کنید!

عشق بازان! حیرتم را بشکنید
غم نوازان! غیرتم را بشکنید

چاره ی ما، حربه ی وامانده نیست
نسخه ی ما، دردهای ماندنی است!

کاش! من هم دردِ زینب داشتم
رودِ آتش می شدم، تب داشتم

شیعه بودم، شیعه ی تیغ دو دَم
شیعه بودم، عاشقِ فریاد و غم!

عشق،
یعنی: کربلا؛
یعنی: فدک
عشق،
یعنی: زخم های با نمک!
عشق، یعنی: داغ های  آبدار
عشق،
یعنی:
آب های داغدار!

نقش ما را، یا علی تقریر کن
جانماز بسته را تحریر کن

جانِ مولا، من مسلمان می شوم
زیر پاهای تو قربان می شوم

شاهد من:
های هایِ زخمی ام
کربلایم
نی نوای زخمی ام؛

خون دل، این شعله ی افروخته
غیرتِ دلشوره های سوخته

ابوالقاسم حسینجانی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.83 با 6 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.