نه چپ، نه راست، منم، این منم برابر تو
به چشم من بنگر، این منم برادر تو
منم بسیج، که ایمان انقلاب منم
پیام سرخ شهیدان انقلاب منم
نه ماردم، نه مردّد، به حق یقین دارم
نه کافرم، نه منافق، که درد دین دارم
مگر قرار نشد سر به انقلاب دهیم؟
مگر قرار نشد دل به آفتاب دهیم؟
مگر قرار نشد از میان خون گذریم؟
ز تیغِ زار بلا با سر جنون گذریم؟
به جان آن لحظاتی که عهدِ خون بستیم
بر آن قرار، اگر نیستید ما هستیم
قرار بود که از مهر چون ستاره شویم
نه این که دور نشینیم و در نظاره شویم
مگر نه قبله در این سوست، پس چرا به نیاز
به سوی کعبه ی دیگر نموده اید نماز؟
مگر نه قبله در این سوست، این طرف خوانید
مگر که قبله ی خود را شما نمی دانید؟
نه چپ، نه راست، منم، این منم برابر تو
به روی من بنگر، این منم برادر تو
ولایت است، نه ابزار کار ما و شماست
نه او ولیّ من و ما، که او ولیّ خداست
روا نبود که این راه را خلاف روید
که در مبانی وحدت به اختلاف روید
به راه تفرقه رفتن مگر گناه نبود؟
نه چپ، نه راست، مگر مستقیم راه نبود؟
مگر نه اهل نمازید، پس چه می کردید؟
مگر نه کعبه در این جانب است؟ برگردید
ز اعتصام چه دیدید تا رها کردید؟
به سوی «واعتصموا» با خلوص برگردید
مگر وصیت آن پیر برده اید ز یاد
که بر تداوم حفظ اصول، فرمان داد؟
من این میانه یتیمم، خدا! یتیم منم
من این میانه یتیمم که مستقیم منم
تو ای ادامه ی سرخ تشیع علوی
تو ای تداوم ده قرن عشق و خون طلبی
نهیب زن هله بر جای خویش بنشینید
چگونه عاقبت کار را نمی بینید؟
اگر چه مهر گذشته است، لیک ماه به جاست
به یمن پرتو او فرق چاه و ره پیداست
ستاره ای است که مهر خدا در او باقی است
صدای روح خدایی در آن گلو باقی است