هر روز می رسم لب این سالخورده رود...

شاعر: سید محمدضیا قاسمی

10 تیر 1392 | 10482 | 8

هر روز می رسم لب این سالخورده رود

با کوزه ای که بشنوم از آب ها سرود

 

تقسیم می کنم عطشم را به ماهیان

می ریزم التهاب دلم را میان رود

 

این رود خاطرات مرا تازه می کند

یادش بخیر تلخی آن روز، صبح زود

 

باران گرفته بود و تو با چتر آمدی

گل های سرخ بر سر راهت شکفته بود

 

«روی سر تو چرخ زنان» بال می زدند

گنجشک های عاشقی ام با همه وجود

 

گنجشک های عاشق و ای کاش آسمان

از پشت ابر پنجره ای سبز می گشود

 

اما تو رفته ای به فراسوی آسمان

من سنگ مانده ام لب این ساحل کبود

سید محمدضیا قاسمی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.25 با 80 رای


نظرات

شیدا
29 فروردین 1400 02:58 ق.ظ
بسیار شعر زیبایست هر با از خواندن و شنیدنش لذت میبرم بخصوص با صدای دل نشین و گوشنواز عارف جعفری

شیدا
29 فروردین 1400 02:55 ق.ظ
بسیار شعر زیبایست هر با از خواندن و شنیدنش لذت میبرم بخصوص با صدای دل نشین و گوشنواز عارف جعفری

سالاریان
13 شهریور 1399 12:08 ب.ظ
عالی دل نشین

مهری
01 شهریور 1399 08:21 ق.ظ
شعر و آهنگ بسیار دلنشین است. هربار این ترانه را میشنوم و لذت می برم

علیرضا
26 اسفند 1398 03:55 ب.ظ
گنجشک های عاشق و ای کاش آسمان
از پشت ابر پنجره ای سبز می گشود

من متوجه نمیشم در این بیت ارتباط گنجشک‌های عاشق با بقیه مطلب چیه؟

سامان
14 اسفند 1398 12:37 ب.ظ
نمیدانم بهتر از این میشود غزل سرود

مهدی اشرفی اطهر
13 اسفند 1397 09:18 ق.ظ
بارها و بارها دیدم و خواندم و گوش کردم
عالی ست

مسعود
18 آذر 1397 03:46 ب.ظ
بسیار زیبا