هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

06 مهر 1391 | 11624 | 4

میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت

بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟

منی که باز برآنم که دعبلانه برایت

غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت

 

من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم

من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم

هنوز شعر نگفته توقع صله دارم

منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت

 

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

 

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟

 

دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن

دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن

و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت

مربع

 سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو

نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو

و می روم به امید دوباره های من و تو

میان این همه غوغا میان صحن و سرایت

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.45 با 40 رای


نظرات

حامد
12 مرداد 1402 06:18 ب.ظ
دیوانه ای ….
دیوانه

محمد هادی مقیسه
03 آبان 1391 07:26 ب.ظ
سلام حاجی
می گند تو روی کسی ازش تعریف نکنید...
گوشاتو بگیر
.
.
.
.
.
.
خرابتم که با این شعر خرابم کردی و دوباره ساختی ...
شک ندارم عنایتی بوده
یاعلی

سارا
25 مهر 1391 02:26 ب.ظ
تو حرم آقا اگه چشماتو ببندی و خوب گوش کنی میون اون همهمه ها صدای بال فرشته ها رو خوب می تونی بشنوی میون اونهمه هیاهو اگه دلت وصل بشه سکوتی رو میشه تجربه کرد که هیچ حجابی نداره بین تو وخودت بین خودت و آقا چقدر خوب این فضا رو نفسیر کردی آقای برقعی ایشالا از دست خود آقا صله بگیرید خدا حفظتون کنه

صادق ایزانلو
13 مهر 1391 08:43 ق.ظ
سلام آقای برقعی
مثل همیشه زیبا و سبز و سرشار از احساس شاعرانگی است...
موفق باشید